هنرمند کوچولوی من
چرخوفلک یه تکونی هرد و کوک آفتاد روی ات ..
ات..
نفساش میخورد به سورتم
کوک ..
خیلی به هم نزدیک بودیم چورب که یه کوچولو میرفتم پاین تر ....
راوی..
دوباره چرخوفلک یه تکونی خرد و این دفعه لباشون به هم برخورد کرد
ات ..
قلبم داره از سینم میزنه بیرون واییییییییییی
کوک....
الان چی شد من بوسیدمش
راوی...
وارد سحنه احساسی شدن و هردو شروع به بوسیدن هم کردن
کوک. .
خیلی خوش مزس
دلم نمیخاد ازش جدا بشم
ات..
بعد از چند مین از هم جدا شدیم نفسم بالا نمیومد
کوک.
نفس نفس میزد وای حتی نفس نفسشم کیوت
ات:کوک میشه از روم پاشی خیلی سنگینی
کوک: باش
راوی..
باشد و نشستن ات گف
ات:ببین کوک رفتیم پاین به حیچ کس چیزی درباره الان نمیگی البته من به دخترا میگم
کوک: خب چرامن به پسرا نگم
ات: ببین دیدی دختر لباس باز بپوشه بده اما پسر هیچی هم نپوشد چیزی نی. اینم مثل همون
کوک:ولی من به ته میگم
ات: چرا ته
کوک: نمیدونی اونم امروز میخاد به سوا اتراف کنه
ات: پس توی خونه با دخترا یه جلسه تولانی داریم
کوک: میخنده
پرش زمانی به خونه ات
بادخترا دور هم جمع شدیم
ات و سوا هم زمان: من یه حرفی دارم
ات و سوا هم زمان : من از تورو میدونم
ارا: به ما هم بگید
ات و سوا هم تعریف کردن.
پرش زمانی فردا صبح پاشدم و آماده شدم برم شرکت
سوار متور شدم و تا شرکت گاز دادم /راستی ات یه موتور سنگین داره که اسمش ..تاریک.. هست/
وقتی رسیدم شرکت پسرا رو دیدم
نامی : سلام خانم کیم
ات : منو خانم کیم صدا نزنین خشم نمیاد و همینطور شما از من بزرگ ترید من هم سن جونکوکم من ات صدا کنید
نامی: هرچی شما بگی ات
همه رفتن اما کوک و ته موندن
ته:خیلی آروم درگوش ات ...من زن داداش صدات میکنم
ات هم درگوش ته: بهتر سوا ناراحت نکنی وگرنه.....
کوک : بسه دیگه ات ما بریم برای تمرین
ات :باشه
ات....
سریع رفتم به سمت بخش خودم که رئیس جدید داشتم
خانم پارک
خانم پارک: دیدم یه دختر خوشگل اومد تو و سلام کرد و گفت من کیم ات هستم و خودشو معرفی کرد
ات : رفت تو و خودم رو معرفی کردم
.......کاراشون رو کردن دیگه خودتون تصور کنید
ات از اتاق رفت بیرون
حانم پارک : دختر عالی بود هم کارش خوبه هم خشگله
که یهو صدای در اومد
خانم پارک الامتش#
#بیا تو
ات رفت تو به خان پارک یه کارت داد و گف این اخر هفته توی نمایش گاهم چنتا اسر جدید رو رونمایی میکنیم حتما بیاید /اون نقاشی های پسرا نیست /
#باشه حتما
و ات رفت
رفتم برم برای چنتا سکانس توی اتاق تمرین مشترکم با BTSتمرین کنم
کوک داشتیم تمرین میکردیم وه دیدم ات اومد تو
و رفت یه گوشه شروع به تمرین کردم
بعد از چند مین
پسرا رفتن برن برای ناهار و فقت منو ات بود رفتم ات رو از مشت بغل کردم
خانم پارک برم پسرمو ببینم و رفت سمت اتاق تمرین BTSو ات که دید جونکوک پسرش ات روتو بعل گرفته .
ات داشت به کو میگفت یه رئیس جدید دارم خیلی خوشگله با عدبه سخت گیر نیست کلا عالیه
م.ک# وقتی اینو شنید دیگه چیزی نگفت و فکر کرد چنتا ازمون از این دختر بگیره تا ببینه دختر خوبیه یا ن .....
😊😊
ات..
نفساش میخورد به سورتم
کوک ..
خیلی به هم نزدیک بودیم چورب که یه کوچولو میرفتم پاین تر ....
راوی..
دوباره چرخوفلک یه تکونی خرد و این دفعه لباشون به هم برخورد کرد
ات ..
قلبم داره از سینم میزنه بیرون واییییییییییی
کوک....
الان چی شد من بوسیدمش
راوی...
وارد سحنه احساسی شدن و هردو شروع به بوسیدن هم کردن
کوک. .
خیلی خوش مزس
دلم نمیخاد ازش جدا بشم
ات..
بعد از چند مین از هم جدا شدیم نفسم بالا نمیومد
کوک.
نفس نفس میزد وای حتی نفس نفسشم کیوت
ات:کوک میشه از روم پاشی خیلی سنگینی
کوک: باش
راوی..
باشد و نشستن ات گف
ات:ببین کوک رفتیم پاین به حیچ کس چیزی درباره الان نمیگی البته من به دخترا میگم
کوک: خب چرامن به پسرا نگم
ات: ببین دیدی دختر لباس باز بپوشه بده اما پسر هیچی هم نپوشد چیزی نی. اینم مثل همون
کوک:ولی من به ته میگم
ات: چرا ته
کوک: نمیدونی اونم امروز میخاد به سوا اتراف کنه
ات: پس توی خونه با دخترا یه جلسه تولانی داریم
کوک: میخنده
پرش زمانی به خونه ات
بادخترا دور هم جمع شدیم
ات و سوا هم زمان: من یه حرفی دارم
ات و سوا هم زمان : من از تورو میدونم
ارا: به ما هم بگید
ات و سوا هم تعریف کردن.
پرش زمانی فردا صبح پاشدم و آماده شدم برم شرکت
سوار متور شدم و تا شرکت گاز دادم /راستی ات یه موتور سنگین داره که اسمش ..تاریک.. هست/
وقتی رسیدم شرکت پسرا رو دیدم
نامی : سلام خانم کیم
ات : منو خانم کیم صدا نزنین خشم نمیاد و همینطور شما از من بزرگ ترید من هم سن جونکوکم من ات صدا کنید
نامی: هرچی شما بگی ات
همه رفتن اما کوک و ته موندن
ته:خیلی آروم درگوش ات ...من زن داداش صدات میکنم
ات هم درگوش ته: بهتر سوا ناراحت نکنی وگرنه.....
کوک : بسه دیگه ات ما بریم برای تمرین
ات :باشه
ات....
سریع رفتم به سمت بخش خودم که رئیس جدید داشتم
خانم پارک
خانم پارک: دیدم یه دختر خوشگل اومد تو و سلام کرد و گفت من کیم ات هستم و خودشو معرفی کرد
ات : رفت تو و خودم رو معرفی کردم
.......کاراشون رو کردن دیگه خودتون تصور کنید
ات از اتاق رفت بیرون
حانم پارک : دختر عالی بود هم کارش خوبه هم خشگله
که یهو صدای در اومد
خانم پارک الامتش#
#بیا تو
ات رفت تو به خان پارک یه کارت داد و گف این اخر هفته توی نمایش گاهم چنتا اسر جدید رو رونمایی میکنیم حتما بیاید /اون نقاشی های پسرا نیست /
#باشه حتما
و ات رفت
رفتم برم برای چنتا سکانس توی اتاق تمرین مشترکم با BTSتمرین کنم
کوک داشتیم تمرین میکردیم وه دیدم ات اومد تو
و رفت یه گوشه شروع به تمرین کردم
بعد از چند مین
پسرا رفتن برن برای ناهار و فقت منو ات بود رفتم ات رو از مشت بغل کردم
خانم پارک برم پسرمو ببینم و رفت سمت اتاق تمرین BTSو ات که دید جونکوک پسرش ات روتو بعل گرفته .
ات داشت به کو میگفت یه رئیس جدید دارم خیلی خوشگله با عدبه سخت گیر نیست کلا عالیه
م.ک# وقتی اینو شنید دیگه چیزی نگفت و فکر کرد چنتا ازمون از این دختر بگیره تا ببینه دختر خوبیه یا ن .....
😊😊
- ۷.۲k
- ۱۰ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط